پروژه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    سلام عشقای من

    مدتیه که فرصت به روز رسانی نداشتم

    اما زندگی جریان دارد و تابستان و پسرا تو خونه عزیز جون و خوش و خرم

    خدا حفظ کنه همه پدر و مادرا رو ------الهییییییییییی امیییییییییییییییییییییییین

    یه چیز که دلم می خواد بنگارم

    گرفتن کیان از گول زنه

    واقعا برام یه معضل شده بود از خونه تکونی عید هم که دوتا دیگه پیدا کرده بود همیشه سه سلاحه همه جا می رفت  حتما می بایست سه تاشون دستش باشن

    چندین بار تلاش کردم به روشها مختلف بگیرمش نشد و حریص تر هم میشد

    مثلا اگه قبلا فقط موقع خواب می خورد جوری شده بود تو تمام طول روز تو مشتش بودن و گاها یکیش می زاشت گوشه لبش

    خلاصه تو فاصله چند روزه وقتایی حواسش نبود سر یکیشونو می چیدم و می گفتم حواست نبوده مورچه ها اومدن خوردنش

    بالاخره تونستم دو تا شونو ناک اوت کنم

    مونده بود یکی فقط

    البته پوکه اونا هم همیشه تو مشتش بود

    یه روز ماموریت بودم و بچه ها پیش بابا  تو خونه ازاااااااااااااااااااااااااد و رها و همه جور وسیله اورده بودن وسط و خلاصه پادشاهی می کردن و نگو اون وسطا بازی و وسایل (چون همیشه تا من باشم خونه تقریبا جمع و جوره و چیزی گم نمیشه) که همه چی وسط بوده اقا کیان از ترس گم شدن -ابزار گرانبهاشو یه جایی قایم می کنه

    عادتش شده بود سه تا رو یا گوشه کیفش می زاشت یا زیر بالشش

    خلاصه ما برگشتیم و شب موقع خوابیدن بهونشون گرفت و هرچی گشتیم پیدا نکردیم

    از فرصت استفاده کردم و یه قصه سرهم کردم که هاپو اومده برده فردا براش دام درست می کنیم و می گیریمش و ووووو و فدای شایان بشم تو نقشه کشی کمک می کرد و خود کیان قاطی بحث شد

    خلاصه شب راحت خوابید و هماهنگ کردیم خونه عزیزجون هم همین داستان ادامه داشته باشه و امروز حدود یک هفته از اون روز می گذره و خداروشکررررررررررررررررررررررررررررررررررررر ترک کردی و هیچی نمیگی

    واقعا برام عجیبه اونهمه وابستگی و اینهمه راحت کنار گذاشتن

    واقعا گاهی باید یه مسائلی رو رها کنیم تا برا خودش اتفاق بیفته گاهی اصرار و تلاش ما باعث خرابتر شدن اوضاع میشه

    پ.ن: چندروز پیش که داشتم تو کیفش که دفتر و مدادرنگیاش م یزاره دنبال چیزی می گشتم تا زیپ کوچیکی رو باز کردم دیدم گمشده ها اونجا هستن و در یک حرکت انتحاری به سطل زباله منتقلشون کردم که اگه دیده بود داستان شروع میشد

    شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان...
    ما را در سایت شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : 9shayan89b بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 12:03