پروژه شیر گرفتن

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    سلام نفسان من

    این روزها هم می گذرد

    با تکالیف شایان جان و بازیهای کیان جان

    دیگه وقتش رسیده بود که کیان رو از پستونک بگیرم البته کمی هم دیر شده بود

    چندروزی تو سایتها مختلف دنبال راه از شیر گرفتن بودم و کلی تجربه های مامانا رو خوندم  وشنیدم اما خداییش می ترسیدم شروع کنم چون کیان خیلی وابسته بود و روزی چندبار حتما شیر می خورد بخصوص وقت خواب که به هیچ وجه جدایی نداشت

    خلاصه اخر هفته وقت مناسبی بود که شروع کنم

    با دلهره و ترس رفتم تو اشپزخونه و شیشه پستونک برداشتم که ببینم چکار کنم مثل بعضی مامانا فلفل بعضی زردچوبه ....همینجور داشتم نگاه می کردم چشمم افتاد به شیشه روغن زیتون

    یه لحظه پیش خودم گفتم  هم بدی اونا رو نداره و هم مضر هم نیست البته سریع سرچی در گوگل کردم و مطمین شدم ترکیبش خطرناک نیست اخه این دوره به هیچ چیز اعتباری نیست و می بینی یهو ترکیبش شد سم خطرناک

    خلاصه روغن زیتون بو دارو ریختم تو شیشه و بعد شیرخشک و هم زدم و دادم به کیان  جلو تی وی دراز کشیده بود و منتظر تا بهش دادم نشستم رو مبل و منتظر عکس العملش بودم کمی که  خورد و خواست یه نفس بگبره یهو متوجه تغییر مزش شد

    اورد جلو صورتش یه دور زد شیشه رو بعد رو کرد به من گفت

    اعظم توش روغنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    منو می گی اول از عشق اینکه اینقد زود متوجه شد چی توشه و حالت تعجبی صورتش می خواستم فقط گازش بگیرم بعد با یه قیافه جدی و حق به جانب گفتم

    ای وای کیان –انگار وقتش رسیده

    گفتی چی

    گفتم بچه ها وقتی بزرگ می شن شیرشون روغنی میشه

    داداش شایان هم هم سن تو بود شیرش روغنی شد و دیگه نخورد

    و راحت قبول کردی و شیشه گذاشتی کنار

    دم دمای عصر باز بهونه شیشه گرفتی گفتم دیدی که روغنیه گفتی می خواااااااااااااااام .رفتم همون معجون اسرار امیز رو ساختم و اوردم یه مک کوچولو زدی و گفتی اااااااااااااااااااه روغنیه و کلا گذاشتیش کنار

    و دیشب هم بدون شیشه و بهونه خوابیدی و من متعجبببببببببببببببببببببببببببببببببببببب که چقدررررررررررررررراحت بود

    البته نیمه شب بیدار شدی اما خواسته جالبی داشتی

    گفتی اعظم قرص بده

    منم رفتم یه پر کوچولو گردو اوردم با اب –خوردی و خوابیدی

    صبحی هم به بابایی می گی قرص بده بابا میگه قرص چی

    به خنده (بلانسبت) گفتم قرص ترک

    خلاصه ترک کردی و راحت شدی و راحتم کردی

    الهی فدات شم

    فدای دوتاتون که دنیای منید و اما

    ااااااااااااااااااااخ هیچ لذتی بالاتر از اون لحظه ای نیست که موقع خواب بازو کوچولوتو می زاری زیر گردنم و یه دستت می ندازی دور گردنم و میشی مامان من و می گی تو نینی هستی بخواب

    بخدا تمام دنیا رو انگار یکجا دارم وقتی اینجوری بغلم می کنی

    خدانگهدارتون باشه و 120 سال عمر با لذت و سلامتی بهتون بده

    و بعدا که بزرگ شی و ایشاله این وبلاگها هنوز باشن امیدوارم این تجربه بخونی و برا بچه خودت بکار ببری و البته از مامان و دروغ مصلحتیش ناراحت نشی که بخاطر خودت و دندونات بود

     

    شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان...
    ما را در سایت شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : 9shayan89b بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 12:03