ماه مهر

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام به عشقای مامانی

مدرسه ها اغاز شد و ما هم درگیر کار و زندگی و بچه و درس وووو

اقا کیان تشریف م یبرن مهد و اقا شایان هم مدرسه

دیروز داشتین نقاشی میکردین منم هوشم کرد نقاشی کنم نشستم کنارتون و شروع کردم

رسیدم یه جای رنگ زرد میخواستم که دست کیان بود

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشق رنگه زرده هرچیو بخوادرنگ کنه یا بکشه اولین انتخابش رنگ زرده

گفتم کیان زرد می دی مامان خورشید بکشه

یهو نارنجی برداشت گرفت سمتم گفت بیا اینو بگیر غروب بکش

یعنی ذوقیدددددددددددددددددددددددددددددددددددددم از این تز فکری و جالبشه

نخواست زرد بده نگفت خورشید نکش گفت نارنجی بگیر غروب بکش

جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم فدات پسر باهوش من

دیشبم داشت تو اشپزخوه بازی میکرد دیدم چشاش بسته و میخوره تو صندلی و میز و کابینت

میگم چرا اینکار میکنی

میگه من موش کورم

بعد میگه مامانی میدونی چرا موش کور چشاش کور شده

گفتم نه تو می دونی؟ میخواستم تحلیلش بدونم

گفت از بس رفته جلو تلویزیون نشسته و نگاه کرده کور شده

هیچی دیگه نتیجه این توضیح چی میتونه باشه جز چلوندن یه جیگرررررررررررررررررررررررر

شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان...